– چرا شرط بندان باید مراقب سوگیری پس نگری باشند
– سوگیری های شناختی: بلا یا برکت؟
– شرح پس نگری
مطالعات علم اقتصاد-عصبی، یعنی علمی که به دنبال توضیحی برای تصمیم گیری های انسان است، نشان داده است که مغز تجارب مربوط به کسب درآمد و پول را همانند رخدادهای برتر ناشی از مواد شیمیایی پردازش میکند، اما ضرر مالی را همانند خطری کشنده و مرگبار در نظر میگیرد. بنابراین شرط بندان وقتی که روی طناب بین رضایت مندی و فاجعه قدم میزنند، برای بالا بردن شانس بقا و تداوم سودآوری چه کاری میتوانند انجام دهند؟
مهمترین عامل سودآوری طولانی در شرط بندی های ورزشی این است که استراتژی شرط بندی را با یک ارزش مورد انتظار مثبت ترکیب کنیم و آن را به صورت پیوسته اجرا کنیم. شاید ساده به نظر برسد اما ما اغلب با مشکل روبرو میشویم.
در سال ۱۹۷۲ آموس تورسکی و دنیل کاهنمن به دلیل کشفی که کردند شایستهی دریافت جایزهی نوبل بودند; مفهوم سوگیری های شناختی، الگوهای نظاممند انحراف از عقلانیت در هنگام قضاوت. مطالعات انجام شده در این حوزه، یعنی قضاوت و تصمیم گیری، را میتوان بر شرط بندی هم اعمال کرد و اگر روی چگونگی عملکرد ذهن کار کنیم به اطلاعات زیادی دست پیدا کنیم.
روانشناسان مجموعهای از تصورات غلطی که ممکن است داشته باشیم را شناسایی کرده اند. برای مثال وقتی در ارتفاع هستیم و به پایین نگاه میکنیم، ارتفاعی که در آن هستیم را بیش از حد بلند میدانیم و مراقب هستیم که از آنجا سقوط نکنیم.
متاسفانه درست زمانی که باید عینی گرا باشیم – مثلا در شرط بندی -، این میانبرهای ذهنی که به آنها تصمیمات ذهنی هم میگویند چیزی جز تصمیماتی آنی برای نجات خود نیست.
از دیدگاه نویز ذهنی و تاثیر اجتماعی بر انگیزهی عاطفی و خطاهای پردازش اطلاعات، تصمیم گیری در شرط بندی ورزشی دائما تحت تاثیر سوگیریهای شناختی است. محاسبهی این سوگیریها برای مغز آسان است، اما منجر به خطاهای سیستماتیک و شدیدی میشوند.
اگر به دانشمند مشهور آلمانی جورج کریستوف لیفتنبر اعتماد کنیم و بگوییم: ” وقتی نقاط ضعف خود را بشناسیم ، آنها دیگر به ما آسیب نمی رسانند”، در اینصورت میتوان به آینده امیدوار شد.
در بین این سوگیریهای شناختی سو گیری پس نگری هم وجود دارد که به آن همه چیز دانی” یا جبر گرایی خزنده” بعد از یک رویداد هم میگویند. استاد روانشناسی، توماس گیلوویچ، اولین کسی بود که سوگیری پس نگری را در شرایط قمار بررسی کرد.
این روانشناس ازمایشی انجام داد تا بداند که چرا شرط بندان ورزشی آمریکایی به روشهای شرط بندی منجر به باخت پایبند هستند و در این آزمایش متوجه شد که تفسیر شرط بندان در مورد موفقیت ها و شکست های خود چگونه روی رفتار آنها در شرط بندی های بعدی تاثیر میگذارد.
در اولین آزمایش متوجه شد که بعد از مسابقات فوتبالی که بر اساس شانس روی آنها شرط بندی کرده بودند، مثلا به امید رفتار بد داور که تاثیر زیادی روی نتیجهی بازی دارد، نه برنده ها و نه بازنده ها شرط های خود را تغییر ندادند.
بازنده ها باخت خود را تصادفی میدانستند، در حالی که برنده ها بردشان را تجزیه و تحلیل نمیکنند زیرا فقط نتیجه برایشان مهم است. بنابراین گیلوویچ نتیجه گرفت که شرط بندان فقط ارزش نهایی موفقیت خود را میبینند، یعنی برد در شرط بندی، اما شکست را با جزئیات موشکافی میکنند.
در آزمایش دوم سعی کرد با یادآوری یکی از بردهای شرط بندان در شرط بندی اخیر آنها مشخص کند که خوش شانسی آنها در شرط بندی قبلی تا چه اندازه روی رفتار آنها در شرط بندی بعدی تاثیر میگذارد. او متوجه شد که این یادآوری باعث شد که ایمان و باور شرکت کنندگانی که باخته بودند دوباره بالا برود، بدون اینکه تغییر و کاهشی در اعتماد به نفس برنده ها ایجاد شود.
گیلوویچ در آخرین آزمایشش متوجه شد که میزان شرط بندی بعدی بازندگان در وضعیتی که خوش شانس بوده اند (و نتیجه را به این خوش شناسی نسبت میدهند) و همچنین میزان شرط بندی برنده ها، چه بر اثر شانس و چه با مهارتی که دارند، خیلی بیشتر از دفعهی اول است.
به طور خلاصه میتوان گفت که تمایل به پذیرش موفقیت با توجه به ارزش ظاهری آن و اینکه باخت را یک موقعیت نزدیک به برد در نظر بگیریم میتواند باعث اعتماد به نفس کاذب فرد نسبت به مهارتهای شرط بندی اش شود و شانس موفقیت او را در آینده کاهش دهد. شرط بندان، درست مثل سایر مردمی که در موقعیتهای دیگر قرار میگیرند، حاضر نیستند قبول کنند که آنها هم ممکن است اشتباه کنند.
آیا میتوانیم بر سوگیری پس نگری غلبه کنیم؟ طبق گفتهی جف ما (Jeff Ma)، عضو تیم MIT بلک جک که در دههی ۹۰ کازینوهای جهانی شرط بندی را تاسیس کرد، پاسخ این سوال این است: شاید نه. به عنوان انسان، ما همیشه در معرض سوگیریهای شناختی هستیم.
اما، اگر به دانشمند مشهور آلمانی جورج کریستوف لیفتنبر اعتماد کنیم و بگوییم: وقتی نقاط ضعف خود را بشناسیم، آنها دیگر به ما آسیب نمی رسانند”، در اینصورت میتوان به آینده امیدوار شد.
دفعه بعد که با پس نگری به گذشته تصور کردید که به برد نزدیک هستید، بجای اینکه به نعمت شانس خود متکی باشید، کمی صبر کرده و از خودتان بپرسید که آیا چیز مهم تری از سودآوری هم هست؟ قطعا از نتایجی که بگیرید شگفت زده میشوید.
– مفهوم هیلو
– درسهایی برای آموختن
– آیا تصمیماتی که در شرط بندی میگیرد ممکن است تحت تاثیر قرار بگیرند؟
بسیاری افراد شهودی شرط بندی میکنند. آنها به احساسی که در مورد یک تیم یا بازیکن دارند اعتماد میکنند و بر همین اساس در لحظه، احتمالات موفقیت خود را ارزیابی میکنند. شاید شهود برای حل مشکل کسی که از شما عصبانی است قابل اعتماد باشد، اما برای تصمیم گیری های مربوط به احتمال مناسب نیست و دلیلش هم مفهوم هیلو است. در ادامهی مقاله با ما همراه باشید تا متوجه شوید که نقش مفهوم هیلو در تصمیمات مربوط به شرط بندی چیست.
با این توصیفات اکثر مردم آلن را بیشتر از بن دوست دارند. در این ارزیابی عجیب، خصوصیات هر دو نفر یکی است فقط ترتیب نوشتن آنها برعکس یکدیگر است.
بخش تنبل ذهن ما (که اغلب به آن سیستم ۱ گفته میشود) به جای قبول اینکه تنها تفاوت خصوصیات این دو نفر در ترتیب نوشتن آنها است، به دنبال یک همخوانی در ارزیابی صفات میگردد تا سریعا شرح و روایتی منسجم بسازد.
اولین صف مثبت – آلن باهوش است – باعث میشود که ما مشخصهی دوم را هم به پشتوانهی این صفت مثبت، مثبت در نظر بگیریم، و در مورد خصوصیات بن که با صفت حسود شروع شده این قضیه برعکس است. این پدیده مفهوم (اثر) هیلو نام دارد.
به وضوح مشخص است که قضاوتهای شرط بندی تحت تاثیر ترتیب کسب اطلاعات قرار میگیرند.
ارتباط این پدیده با شرط بندی چیست؟ حالا بجای مثال افراد خیالی دو تیم فوتبال یا دو بازیکن تنیس و خصوصیات آنها در بازی و نتیجهی بازی را در نظر بگیرید. به راحتی متوجه میشوید که ترتیب کسب اطلاعات در مورد آنها و اهمیت بازیهای خاص آنها روی تصمیم شما برای شرط بندی تاثیر میگذارد.
فقط این خطا نیست که روی تصمیمات شرط بندی تاثیر میگذارد، سوگیری های دم دست بودن” و تصمیمات ذهنی” هم باعث میشوند که افراد به رویدادها/ ایدههایی که راحتتر به یاد میآورند اهمیت بیشتری بدهند. سوگیری دم دست بودن” تا حد زیادی به قدرت واکنش احساسی ما نسبت به رویدادها بستگی دارد، و وقتی مدت تجربهی این احساسات بیشتر باشد تاثیر این سوگیری هم بیشتر است، مثلا بازیهایی با امتیاز بالا، کلاسیک های پنج ست و غیره.
حالا که با مفهوم هیلو و سوگیری دم دست بودن و تصمیمات ذهنی آشنا شدید مثالهای شرط بندی زیر که این پدیده ها بر آنها تاثیر گذاشته اند را ببینید:
احترام و ارزشی که تیم فوتبال برزیل دارد این تیم را از تمام تیمهای کشورهای دیگر جدا کرده و باعث شده که عموم مردم بدون یک ارزیابی عینی و واقعی روی این تیم شرط بندی کنند. این یک واقعیت است که تیم سلسائو بیشتر از کشورهای دیگر کاپ جهانی را برنده شده – اما پنج پیروزی آنها در فاصلهی زمانی سالهای ۱۹۵۸-۱۹۷۰ و ۱۹۹۴-۲۰۰۲ رخ داده است، درحالیکه در سه تورنمنت آخر نتوانست به فینال راه پیدا کند.
این دورههای موفقیت که در عصر طلایی پله، کارلوس آلبرتو، ریولینو و غیره شروع شروع شد باعث ایجاد مفهوم هیلو میشود و فرد در مورد تمام تیم های برزیلی همین ذهنیت مثبت را دارد، و سوگیری دم دست بودن” هم تاییدی بر این امر است که یادآوری گلهای استثنائی بسیار راحت است، مخصوصا گل تورنمنت سال ۱۹۷۰ در مکزیک.
شاید نسل جوان خیلی با وقایع ۴۰ سال پیش آشنا نباشند، اما رسانه ها با تبلیغ مهارت خارق العادهی بازیکنان برزیلی (سوگیری تاییدی) این ایده را در ذهن این نسل روشن میکنند. این همخوانی در ارزیابی باعث ایجاد روایت و شرحی منسجم میشود: برزیل ماهرترین بازیکنان دنیا را تعلیم میدهد – پس تمام بازیکنان برزیلی ماهر هستند”.
جالب اینجاست که حذف آنها از جام جهانی ۲۰۱۴، که خود برزیل میزبان بازی ها بود و با نتیجهی افتضاح ۷ بر ۱ به تیم آلمان، یعنی برندهی نهایی بازی، باخت، شاید باعث از بین رفتن یا حداقل کمتر شدن تاثیر هالو شود.
مفهوم هیلو به یک مسالهی دیگر هم اشاره دارد و توضیح میدهد که چرا به یکی از بازیکنان سابق مشهور که اکنون در کار مدیریت است بیش از حد بها میدهیم. از نظر آماری هیچ اطلاعاتی نداریم که نشان دهد هر بازیکن موفق ااما میتواند یک مدیر موفق هم باشد. کارک هیوز یکی از بازیکنان فوق العاده ی تیم های منچستر یونایتد و چلسی بود، اما انتظار میرود به عنوان یک مدیر هم به همین سطح از موفقیت برسد. مفهوم هیلو به دلیل موفقیتهای برجسته ایجاد میشود و باعث میشود که بسیاری از کلوب ها، طرفداران و شرط بندان در زمان انتخاب تیم انتظاری فراتر از واقعیت داشته باشند. این مساله در کتاب مانیبال و در فیلمی با همین نام هم به نمایش گذاشته شده است.
مفهوم هیلو میتواند برعکس هم عمل کند. اگر اولین احساسی که نسبت به هتل خودتان در تعطیلات دارید ناخوشایند باشد، ممکن است در مورد تمام تجربیات دیگری که در تعطیلات خواهید داشت هم احساسی منفی داشته باشید. در شرط بندی، یک بازی بد میتواند ارزیابیهایی که در آینده باید داشته باشید را هم تحت تاثیر قرار دهد.
ذهن شهودی ما با ارزش و بسیار قدرتمند است، و اغلب میتواند با درک خطر، زندگی ما را نجات دهد.
بعد از اینکه روری مکلروی در دور آخر US Masters چهار ضربهی آخر را خراب کرد، به عنوان بدترین بازیکن در تیتر رومه ها معرفی شد. قبل از تورنمنت یکی از ستاره های ورزشی بود، اما دور ۸۰ – که به خاطر آشفتگیهای گلف باز جوان به راحتی میتوان آن را به یاد آورد – باعث شد که دیدگاه بسیاری از شرط بندان در مورد او تغییر کند. هر شرط بندی که توانسته بود قضاوت عاقلانه تری داشته باشد سود کرد، زیرا این بازیکن دو ماه بعد با هشت ضربه توانست US را ببرد، و سپس در سال ۲۰۱۲ دومین قهرمانی خود را در بازیهای قهرمانی US PGA به دست آورد.
اگر این اتفاقات بر عکس رخ میداد –یعنی اول به دو قهرمانی میرسید و سپس در دور آخر مسترز شکست میخورد – ارزیابی ما از عملکرد او در بازیهای بعدی بسیار بهتر میشد. وقتی مکلروی در دور دوم بازی کلاسیک هوندا با هفت ضربه بیشتر از پار (Par) این دوره را ترک کرد همه نسبت به او ذهنیت بدی پیدا کردند. بر اثر تاثیر هالو، خاطرهی موفقیت برجستهی او در بازی های بعدی باعث شد که شرط بندان در مورد شانس موفقیت او در آینده نظر بهتری داشته باشند.
ذهن شهودی ما با ارزش و بسیار قدرتمند است، و اغلب میتواند با درک خطر، زندگی ما را نجات دهد. اما، وقتی پای ارزیابیهای آماری در میان باشد ذهن شهودی یک نقطه ضعف واقعی است. ما باید با به کار گرفتن ذهن پرکار (سیستم ۲) ذهن شهودی را فریب دهیم.
قبل از انتخاب شرط بندی، باید آگاهانه سه ضد-برهانی که در ارزیابی ارزش با آن روبرو میشوید را در نظر بگیرید و تا جایی که میتوانید از دادههای عینی استفاده کرده و نمونهای بزرگ داشته باشید، و جریان رسانه ها که اغلب روایتهای ساده گرانهای دارند را نادیده بگیرید.
شرط بندانی که به جنبههای روانشناسی مثل مفهوم هیلو علاقه دارند شاید بخواهند که دانش جدید خود در این مورد را به اشتراک بگذارند، اما این بدان معنا نیست که میتوانند تاثیر هالو را برای انتخاب بازیکن یا تیم ورزشی خود تعدیل و اصلاح کنند. امتحان برای این نیست که بفهمید آیا حقیقت جدیدی یاد گرفته اید یا نه، بلکه برای این است که بدانید آیا درک شما برای رویارویی با وضعیتهایی که در آن هستید تکامل پیدا کرده است یا نه.
– تصمیمات ذهنی –حساب کتاب سادهی سرانگشتی
– انواع رایج تصمیم گیری های ذهنی
– مغلطهی دست داغ
بسیاری از قماربازان به تصمیمات غریزی خود اعتماد دارند، بدون اینکه بدانند اعتماد کردن به این حساب و کتابهای سریع و سر انگشتی – که در علم روانشناسی به آن تصمیمات ذهنی میگویند – ممکن است منجر به تصمیمگیریهای اشتباه شود. در این مقاله با ما همراه باشید تا متوجه شوید که رایج ترین انواع تصمیمات ذهنی چیست و چطور باید از آنها اجتناب کرد.
برای اعتماد به تصمیمات ذهنی یک دلیل بسیار خوب وجود دارد – تکامل. نیاکان ما وقتی با مشکلات و تهدیدات جانی پیچیده روبرو میشدند و زمانی برای سبک سنگین کردن وضعیت نداشتند، روشهای سریع العمل را ابداع کردند. روشهایی که خوب بود از نسلی به نسل دیگر منتقل شد و ما هنوز هم به آن روشها اعتماد میکنیم، هر چند که این کارمان اغلب اشتباه است.
لنگر انداختن بر توانایی افراد برای تخمین محتمل ترین تعداد اقلام یک نوع خاص یا محتمل ترین مقدار در امتداد یک زنجیره تاثیر میگذارد.
مثال: از یک گروه خواسته میشود تا درصد کشورهای آفریقایی که عضو سازمان ملل هستند را حدس بزنند. آنها قبل از پاسخ دادن، به یک روند تصادفی نگاه کردند و عددی در ذهنشان نقش بست (لنگر) ، و سپس از آنها خواسته شد که بگویند آیا درصد کشورهای آفریقایی بالاتر از این لنگر است یا پایینتر. سپس آنها برآوردی که از تعداد کشورهای آفریقایی عضو سازمان ملل داشتند را اعلام کردند. با اینکه شرکت کنندگان میدانستند لنگر حاصل یک فرآیند تصادفی است، اما همهی برآوردها برگرفته از لنگر بود.
افراد بدون اینکه بدانند برآوردهای خود را بر اساس یک نقطهی کاملا دلخواه انجام دادند. تصور میشود دلیل این امر این باشد که لنگر به عنوان یک فرضیهی کارساز در نظر گرفته میشود، یعنی یک نقطهی شروع که افراد تمایلی ندارند که برآورد آنها فاصلهی زیادی با این نقطه داشته باشد.
در بازاریابی سوء استفادههای زیادی از این پدیده میشود و با شرط بندی هم بسیار مرتبط است. شرط بندان باید مراقب لنگرها باشند و بدانند که هندیکپها و اعدادی که به صورت پراکنده مقابل آنها هستند چطور ممکن است روی قضاوت و تصمیمات آنها تاثیر بگذارند.
خطای دم دست بودن به این معناست که افراد تمایل دارند که رویدادی که بیشتر در خاطرشان میماند یا یادآوری آن آسانتر است را از همه مهمتر بدانند.
از دیدگاه شرط بندی باید مراقب این مساله باشید که به نتایجی که اخیرا به دست آوردهاید یا نتایجی که در خاطرتان مانده بیش از حد اهمیت ندهید.
نمونهای از این سوگیری زمانی است که مردم خطر مربوط به رویدادهای چشمگیر یا آسیب زا، مثلا حملات تروریستی یا زله، را بیش از حد بزرگ میکنند. بعد از اینکه زلهای رخ میدهد تعداد فروش بیمهی زله بالا میرود هر چند که خطر وقوع مجدد آن بسیار کم است. مردم حاضرند برای بیمهی مرگ بر اثر رویدادهای تروریستی نسبت به سایر انواع رویدادهایی که منجر به مرگ میشود (و مسلما رویدادهای تروریستی را هم شامل میشود) مبلغ بالاتری بپردازند.
از دیدگاه شرط بندی باید مراقب این مساله باشید که به نتایجی که اخیرا به دست آوردهاید یا نتایجی که در خاطرتان مانده بیش از حد اهمیت ندهید. از خودتان بپرسید که آیا تساوی ۰-۰ را بهتر به خاطر میاورید یا یک مسابقه که امتیاز بالایی در آن گرفتهاید.
مسلما دومی را بهتر به یاد میاورید، اما این بدان معنا نیست که احتمال وقوع مجدد آن بالا است. در فوتبال شرط بندان تمایل دارند که دفعات رویدادها را به خاطر بسپارند، مثلا دفعات گرفتن کارت قرمز یا تعداد کرنر ها را، چرا که این وقایع مهم هستند و البته یادآوری آنها هم راحت است. اینکار روی رفتار پیش بینی احتمال و شرط بندی آنها تاثیر میگذارد.
این موضوع با یک پدیدهی رایج در بین شرط بندان ارتباط دارد، و آن طرفداری از مورد برتر در کل بازار” است. خطای دم دست بودن باعث میشود که اشتباها فکر کنند که احتمال وقوع رویداد برتر خیلی بیشتر از آن چیزی است که در واقعیت میتواند اتفاق بیافتد.
این تصمیم ذهنی به ما میگوید که مردم وقتی همزمان با چندین گزینه روبرو میشوند ترجیح میدهند که انتخابی متنوع داشته باشند، نه انتخابهای پشت سر هم.
مثال: وقتی از فردی بخواهید که از یک بستهی شکلات که از هر نوع شکلات به تعداد مساوی در آن وجود دارد پنج شکلات را انتخاب کند، این فرد ترجیح میدهد که بجای اینکه پنج شکلات کنار هم را بردارد، انتخاب متنوعی داشته باشد.
در شرط بندی وقتی که فرصتها متنوع باشند شرط بندان ترجیح میدهند که سرمایه گذاری بیشتری انجام دهند. یکی از مثالهای خوبی که میتوان به آن اشاره کرد این است که برای اینکه شرط بندی متنوع باشد، شرط بند به قرعه کشی نگاه کرده و ترجیح میدهد که بجای تیم میزبان، تیم مهمان را انتخاب کند. هرچند که شرط بندی با پول بیشتر دلیل منطقی ندارد، مگر اینکه ارزش مورد انتظار” بالا باشد.
این نوع تصمیم ذهنی گویای وضعیتی است که افراد مجبورند با افزایش سرمایه گذاری تجمعی تعهدی که بر انتخابشان دارند را توجیح کنند، علیرغم اینکه هزینهی بالقوه بالا میرود و بیشتر از سود بالقوه میشود.
در اصطلاح به این کار میگویند صرف پول بیشتر روی معامله ی زیان ده. مثل وقتی که فیلمی را تماشا میکنید که از تماشای آن لذت نمیبرید اما فقط بخاطر اینکه برایش پول پرداخته کرده و وقت گذاشته اید، تا انتهای فیلم را تماشا میکنید، و به این صورت سرمایه گذاری خود (یعنی پرداخت پول برای خرید فیلم) را توجیح میکنید.
مردم تمایل دارند اینگونه فکر کنند که توالی کوتاهی از رویدادهای تصادفی میتواند نشانگر توالی بلندتری از این اتفاقات باشد.
از دیدگاه شرط بندی این رفتار (پافشاری بر تعهدات) وقتی دیده میشود که شرط بندان به جای اینکه شرطی ببندند که احتمال ضرر فوری اما کم در آن زیاد است، روی شرطی پافشاری میکنند که احتمال از دست دادن مقدار زیادی پول در آن زیاد است. در چنین شرایطی افراد تمایل دارند که به جای اینکه جلوی ضرر خود را بگیرند”، تصمیم اصلی و اولیهی خود را با یک تصمیم غیر عقلانی توجیح کنند.
مردم تمایل دارند اینگونه فکر کنند که توالی کوتاهی از رویدادهای تصادفی میتواند نشانگر توالی بلندتری از این اتفاقات باشد، و این حقیقت را نادیده میگیرند که این رویدادها از نظر آماری هیچ ارتباطی با هم ندارند.
مثال: خطای قمارباز به خطای مونت کارلو هم معروف است، زیرا در سال ۱۹۱۳ در کازینوی مونت کارلو، روی میز رولت، ۲۶ بار پشت سر هم رنگ سیاه آمد. بعد پانزدهمین رنگ سیاه شرط بندان روی قرمز شرط بستند و فرضشان این بود که احتمال اینکه بار دیگر سیاه بیاید بسیار کم است، و به این طریق اعتقادی غیر عقلانی را نشان دادند و آن اعتقاد این است که یک دور چرخش روی چرخش دور بعد تاثیر میگذارد.
خطای قمارباز با خطای دست داغ ارتباط نزدیکی دارد. خطای دست داغ یعنی اعتقاد به دورهای متوالی خوش شانسی/ بد شانسی. وقتی شخصی یک توالی غیر عادی از رویدادها را تجربه میکند، احساس میکند که مورد توجه ویژهای قرار گرفته و به خود میگوید که من روی دور خوش شانسی هستم.
در دههی ۱۹۸۰ تحقیقی انجام شد و در آن پیشنهاد شد که وقتی یک بازیکن بسکتبال پرتاب موفقی داشته باشد، دیگر احتمال ندارد که صرفا بخاطر موفقیت در پرتاب اولش توپ بعدی را هم با موفقیت پرتاب کند، و به این ترتیب اصطلاح خطای دست داغ” معرفی شد.
این ادعا در مورد شرط بندی بازیهای تصادفی مثل رولت، بخت آزمایی ها و بازیهای تاس دار هم صدق میکند.
انسان ها ماشین نیستند، ما سعی میکنیم منطقی باشیم، اما غرایز ما معمولا کار خودشان را میکنند. این خصیصه ممکن است برای قماربازان خیلی گران تمام شود، پس تا جایی که ممکن است غرایز و تصمیمات ذهنی فی البداهه را نادیده بگیرید.
اگر این مقاله برایتان آشنا بود به شدت توصیه میکنیم که نوشته های دنیل کاهمن و آموس تورسکی (آخرین نوشته اش) را هم بخوانید. این دو نفر پیشگامان آثار مربوط به سوگیری های شناختی هستند و کاهمن با اینکه خودش اقتصاد دان نیست توانست در علم اقتصاد جایزهی نوبل ۲۰۰۲ را بگیرد.
پر فروش ترین کتابش یعنی تفکر سریع، تفکر آهسته” خلاصهای از بیشتر آثار وی است، و در این کتاب میگوید که مردم در شرایطی که دچار تردید و شک هستند چگونه تصمیمات ریسکی و خطرناک میگیرند، و شرط بندی دقیقا همین وضعیت است.
– نیاز به کنترل
– تاثیر انتخاب شخصی
– اطلاعات خطرناک و تقریبا اشتباه
افراد ممکن است در موقعیت های تصادفی، غیرقابل کنترل یا غیرقابل پیش بینی احساس کنترل خود را به نادرستی تفسیر کنند. توهم کنترل مخصوصا در شرط بندی ها زیاد رخ میدهد؛ بنابراین باید شرایطی ایجاد کنیم که تا همه شرط بندان از این مساله آگاهی پیدا کرده و در برابر آن از خود محافظت کنند. مطالب بیان شده در ادامه را بخوانید تا متوجه این مساله شوید.
به نظر می رسد که ما در رابطه با پیدا کردن رابطه علیت میان پدیده ها جدیت کافی را نداریم – پیدا کردن همبستگی هایی که وجود دارد – و تلاش میکنیم که رویدادها را مستقل از یکدیگر تصور کنیم. انسان اولیه درک بسیار محدودی از ساختار یک محیط خشن داشت و ناامیدانه به دنبال استنباط علت یا پیامد اقدامات برای رویدادهایی بود که یا تصادفی بودند یا درک آنها دشوار بود. بنابراین انسان ها برای ایجاد نوعی احساس کنترل خرافات و آیین ها را ایجاد کردند. این موارد هنوز هم به کار گرفته میشوند.
آزمایش های جالبی انجام شدهاند که به خوبی این رفتار را در سرتاسر قلمرو حیوانات به تصویر کشیدهاند. یکی از مشهورترین این آزمایشات توسط روانشناس هارواردی بی. اف. اسکینر انجام شده است.
اسکینر در سال ۱۹۴۸ در فواصل زمانی مشخصی در قفس کبوتران تکه های از غذا را قرار داد. کبوتران هیچ تأثیری بر میزان دفعات غذا دادن نداشتند؛ اما هر رفتاری مانند سر تکان دادن و چرخاندن که در هنگام غذا دادن از خود نشان داده میدادند، به عنوان شرطی برای غذا دادن تلقی میشد. هر کبوتر یک آیین منحصر به فرد را ایجاد کرده بود که تصور میکرد باعث افزایش پاداش خواهد شد.
برای انسانها نیز که حس کنترل را با آداب و رسوم مختلف مرتبط کردهاند (مانند دوری کردن از گربه های سیاه و نایستادن در زیر نردبان ها)، همین امر صادق است. این رفتارها هنوز هم در جاهای کمتر شناخته شده اتفاق میافتند. به عنوان مثال، مطالعات معاملهگران شهری نشان داده است که آنها احساس کنترل بر سیستم های تصادفی را درک میکنند.
یافتههای اسکینر منجر به معرفی مفهومی تحت عنوان شرط کردن عملی» شد؛ پاسخهایی که منجر به تقویت، تنبیه یا حتی تاثیر خنثی بر رفتار میشوند. انتخاب شخصی نقش مهمی در فرایند تقویت ایفا میکند و بازیهای کازینو نمونههای بسیار خوبی از این مورد میباشند.
اکثر بازی های کازینو کاملاً تصادفی هستند، اما در عین حال شرط بندان باوری غیرمنطقی نسبت به توانایی کنترل نتایج از خود نشان میدهند. این جایی است که آنها میتوانند انتخاب های شخصی خود را به کار گیرند.
به نظر می رسد که ما در رابطه با پیدا کردن رابطهی علیت میان پدیده ها جدیت کافی را نداریم (پیدا کردن همبستگیهایی که وجود دارد) و تلاش میکنیم که رویدادها را مستقل از یکدیگر تصور کنیم.
این تمایل زمانی توسط قماربازان به خوبی نشان داده میشود که تنها فردی باشند که تاس ها را میاندازند یا توپ را به سمت داخل چرخ رولت میچرخانند. در هر دو حالت شرط بندان نوعی باور غیرمنطقی نسبت به توانایی کنترل نتایج تصادفی از خود نشان میدهند؛ زیرا آنها در طول فرایند بازی از انتخابهای شخصی خود استفاده میکنند. این امر در رابطه با پراکسی نیز صادق است؛ مانند زمانی که روی شرط بندی فردی خوششانس حساب میکنند، فردی که تصور میشود کاملا تحت کنترل است.
قرعهکشیها تصویر دیگری از توهم کنترل ارائه میکنند. افراد هنگامی که به جای ارقام ارائه شده توسط دستگاه خودشان ارقام را انتخاب میکنند، باور بسیار بالایی نسبت به برنده شدن احتمالی خود نشان میدهند. با توجه به اینکه نتیجه کاملاً تصادفی است، شانس موفقیت هم یکسان است.
در واقع انتخاب های تصادفی در قرعهکشی اغلب احتمال برنده شدن را به دلیل استفادهی معمول از تاریخهای تولد افزایش میدهند. شانس برنده شدن یکسان است اما احتمال تقسیم جایزه بیشتر میشود؛ زیرا انتخابها به سمت اعداد ۱ تا ۳۱ میروند و احتمال برنده شدن آنها را کاهش میدهند.
در رابطه با کازینوها رفتارهایی که باعث موفقیت میشوند (شامل نحوه پرتاب توپ، آیینهای دخیل در آن) تقویت خواهند شد؛ این در حالی است که افرادی که سبب شکست میشوند به احتمال زیاد پاسخهای تنبیهی نیز به کار میگیرند و تمایل ما را برای تکرار آنها کاهش میدهند.
با این حال با توجه به اینکه زندگی و شرط بندی نمیتوانند به سادگی محدود به تعاریف موفقیت و شکست و دلایل آنها شوند، پتانسیل رفتار تقویتکننده غیر منطقی بسیار زیاد است.
ممکن است این جمله را شنیده باشید: اطلاعات کم چیز خطرناکی است». این امر به ویژه در رابطه با شرط بندی بسیار صادق است که در آن احساس توانمندسازی نسبت به درجاتی از دانش در مورد تیم، ورزش یا رویداد باعث شکلگیری درک و توانایی پیش بینی اغراقآمیز در افراد میشود.
در جایی که موفقیت وجود داشته باشد، اما نه وماً همانطور که انتظار میرود، شرط بندان اغلب منطق انتخابهای خود را به این امر پیوند میدهند که چه چیزی اتفاق افتاد، ایجاد تقویت توصیف شده در بالا و توهم کنترل.
این مساله در رابطه با اشتباهات محتمل نیز صادق است که در آنها شرط بندان برای انجام کارهای درست جهت تقویت رفتار به اندازهی کافی تشویق میشوند. در نتیجه هنگامیکه به هیچ وجه رابطهی معتبری وجود ندارد، آنها به واسطهی رویکردی محافظت میشوند که فکر میکنند قابل اعتماد است.
برخی از مواردی که برای کاهش این تأثیر باید در نظر داشته باشید این است که بپذیرید شما هیچ کنترلی بر نتایج تصادفی ندارید، تمام فرضیههای ظریف و واضح را آزمون کنید و توصیههای شرط بندی را به سادگی براساس ارزش صوری آنها قبول نکنید. همچنین در هر زمانی که بتوانید باید سعی کنید تا بین سیگنال و نویز تفاوت قائل شوید.
با توجه به وجود خرافات متاسفانه تاکید بر ارتباط پاتولوژیک بین نتایج شرط بندی و رفتارهای خاص دشوار است زیرا این موارد رفتارهایی مستحکم محسوب میشوند. نکته مهم در مورد شرط بندی این است که در هنگام نتیجهگیری تا حد امکان نظم داشته باشید و از خوشبینی بیش از حد بپرهیزید.
از بازارهای مالی گرفته تا شرط بندی های ورزشی، هر گاه که حرف از پیش بینی در میان باشد، ایدهی بهتر بودن قضاوت جمعی یک گروه نسبت به یک متخصص یک ایدهی ثابت شده است. برای آزمایش خرد جمعی بازیکنان پیناکل از آنها دعوت کردیم تا در یک معما شرکت کنند و برندهی جوایز نقدی شوند. شما چطور از عهدهی این کار بر می آیید؟
یکی از ابتدایی ترین مثال های مربوط به خرد جمعی” به سال ۱۹۰۶ بر میگردد، یعنی وقتی که فرانسیس گالتون از ۸۰۰ نفر خواست که وزن یک گاو کشته شده را حدس بزنند. او در کمال تعجب متوجه شد که میانگین حدس های آنها فقط ۱% با وزن واقعی گاو تفاوت دارد، در نتیجه این ایده به ذهنش رسید که گروه زیادی از مردم با هوش تر از تعداد کمی نخبه هستند.
در سال ۲۰۱۴ تصمیم گرفتیم نظریه خرد جمعی” را با دعوت بازیکنان به یک معما آزمایش کنیم. از شرکت کنندگان خواستیم تعداد توپ های شکلاتی موجود در ویدئوی زیر را حدس بزنند.
برای اینکه چاشنی رقابت را بیشتر کنیم کمی پیچ و تاب به مسابقه دادیم. سه پاسخ صحیح اول برنده ی ۱۰۰ دلار و یک هدیه از طرف پیناکل می شدند، پنج پاسخ صحیح بعدی فقط یک هودی از پیناکل می گرفتند.
برای اینکه شانس های برد را به حداکثر برسانیم، میانگین حدس هایی که روزانه زده می شد را منتشر کردیم. بنابراین کسانی که تازه وارد رقابت می شدند با این معضل مواجه می شدند که باید بین مزیت اولین شرکت کننده با کمترین اطلاعات” و مزیت استفاده از حدس های دیگران با بازده کاهش یافته” یکی را انتخاب کنند.
در ادامه جدول میانگین حدس ها که به صورت روزانه در طول رقابت به روز رسانی شده بود را می بینید:
میانگین حدس ها | تاریخ |
0 | 21/03/2014 |
752 | 22/03/2014 |
667 | 23/03/2014 |
635 | 24/03/2014 |
629 | 25/03/2014 |
614 | 26/03/2014 |
634 | 27/03/2014 |
663 | 28/03/2014 |
658 | 29/03/2014 |
654 | 30/03/2014 |
649 | 31/03/2014 |
645 | 1/03/2014 |
در مجموع ۶۰۸ پاسخ معتبر دریافت کردیم که فقط یک نفر توانسته بود عدد صحیح، یعنی ۶۳۶، را حدس بزند. طیف واقعی حدس ها ابین۱۰ تا ۷۴۳۶ بود.
همانطور که در نمودار می بینید میانگین حدس های روز اول ۷۵۲ بود، اما میانگین حدس های روز سوم فقط ۱% با پاسخ صحیح اختلاف داشت، و اختلاف میانگین حدس ها هیچوقت بیشتر از ۱۱% نشد.
مقدار حدسهای روزانه خرد جمعی
این فرآیند خطی نبود، زیرا میانگین در حال حرکت رو به جلو و همچنین در حال دور شدن از پاسخ صحیح بود. در روز هشتم ایمیلی برای پیگیری رقابت ارسال کردیم که باعث افزایش شرکت کنندگان جدید شد و میانگین بیشتر از قبل از ۶۳۶ دور شد، اما در روز نهم اختلاف میانگین با عدد صحیح به ۱۰% برگشت.
نکته جالب توجه این است که فقط ۲۶٫۸ درصد از شرکت کنندگان توانستند در محدوده ی میانگین روزانه حدس بزنند. اگر شرکت کنندگان بیشتری از خرد جمعی پیروی می کردند شانس پاسخ صحیح برای آنها بالا می رفت و همچنین دقت کلی در این مجموعه ارتقا پیدا می کرد.
روش کار بازارهای شرط بندی شباهت زیادی به این معما دارد. یک بازار با ارزیابی تعداد کمی از شرکت کنندگان شروع می شود که اولین شرکت کنندگان هم خود سایت های شرط بندی هستند. به آن قیمت بافت هم گفته می شود که مطابق با ارزیابی اولیه در آزمایش ما است. در این مرحله ارزشی که وجود دارد بیشترین ارزش است زیرا بازار هنوز به رشد کامل نرسیده.
هر چه شرکت کنندگان بیشتری وارد بازار شوند احتمال بالا رفتن دقت ارزیابی جمعی هم بیشتر می شود، اما ارزش بالقوه هم کوچک می شود. اما همانند مثالی که دیدید، بهبود دقت همیشه همبستگی مستقیمی با شرکت کنندگان ندارد. ممکن است گروه اشتباه کند، مثل وقتی که محبوب ها تحت تاثیر شرط بندان عادی که نزدیک به شروع بازی شرط بندی می کنند قرار می گیرند.
درباره این سایت